اشعار و ترجمه های من

ساخت وبلاگ
من یک تفنگ می خواهم

با یک گلوله

باید

به اولین کسی که از این کوچه می گذرد شلیک کنم....

 

-: ؟!

-: برو بابا ؛ تو چه می فهمی.

 

آن کس که شهامت دیدار مرا داشته باشد

برای بوسه و آغوش نه

برای مردن آمده است

 

من یک تفنگ می خواهم

با یک گلوله

 

 

پروا/خرداد93

اشعار و ترجمه های من...
ما را در سایت اشعار و ترجمه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : پروا parvaroom بازدید : 11 تاريخ : شنبه 13 ساعت: :

تو آواز می خوانی و من آواز می خوانم
تو لبخند می زنی و من لبخند می زنم
-تو می رقصی و من می رقصم-

آنجا که تو ساز می زنی
می خواهم که با آهنگ تو کوک شوم


نوای تو از درون قلبم در فضا می پراکند
و صدای تو از گلوی من بر می آید


-گویی دو پرنده در آشیانه ای قرار کرده اند-

...................................

تو آن ماه و آفتابی
که از ازل تا ابد
بر پهنه این حیات تابیده است.


Sri Chinmoy

ترجمه آزاد/پروا

اشعار و ترجمه های من...
ما را در سایت اشعار و ترجمه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : پروا parvaroom بازدید : 29 تاريخ : شنبه 13 ساعت: :

بهار آمده است ؛ اما
در باغچه سرد دستهایم
نه گلی رویید
نه قناری خواند
نه کلاغی پر زد


در شهری که آسمانش
به چشمهای خالی مردگان شبیه است
بارانی نخواهد بارید


قلبم
مثل کلاغ مرده ای
در کنج سینه ام متورم شده است
و چشمهایم
به چشمهای عروسکهایی می ماند
که در پشت ویترین مغازه ها
اگر چه خیره نگاه می کنند ؛ اما هیچ چیزی نمی بینند


در شهری که خانه ها
به دخمه تاریک مردگان شبیه است
چراغی روشن نخواهد شد


از شانه های عریانم
دستهایم ؛ مثل دو شاخه خشک آویخته اند
و رگهایم
به بوی تبر آغشه
و قاصدک ها ؛ خبر از طوفانی بی هنگام آورده اند

 

بهار آمده است ؛ اما
در شهری که باغ هایش
از سموم نفسهای مردگان انباشته است
نه گلی خواهد رویید
نه قناری خواهد خواند
نه کلاغی پر خواهد زد



پروا/اردیبهشت93

اشعار و ترجمه های من...
ما را در سایت اشعار و ترجمه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : پروا parvaroom بازدید : 17 تاريخ : شنبه 13 ساعت: :

مرا ببوس
دراز و طولانی
محکم و مردانه
وبه نجوا در گوشم چیزی بگو
تا دنیا بهشت باشد

......

بوسه هایت
طعم شیر وعسل می دهد
و من اینجا
به انتظار نشسته ام


امشب مرا ببوس...و حرفی هیچ مگو



لبهایت را بر لبهایم بگذار
و مرا ببوس
آنچنان که از این پیشتر  هرگز نبوسیده باشی
آنچنان که از این پیشتر  هرگز نخواسته باشی



Maria Luisa Taylor

ترجمه آزاد/پروا


اشعار و ترجمه های من...
ما را در سایت اشعار و ترجمه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : پروا parvaroom بازدید : 12 تاريخ : شنبه 13 ساعت: :

تنها
در میان ابری از خاکستر و دود نشسته ام
و زندگی  را بهانه ای می جویم
افسوس اما
ادامه این بازی را در من تابی نمانده است




تنها
در میان خاکستر آرزوهای دود شده
و رویاهای نیمسوخته
با چشمهای خیره و خیس
در خود شکسته ام
و خاکستر و دود هر لحظه غلیظ تر می شود



در آستانه فروریختن
در پاشنه گاه مرگ
آخرین رمقم را به کار می گیرم
تا شاید زندگی را بهانه ای بجویم
و انگیزه ای شاید
که ادامه این بازی را ممکن سازد


maitreyee joshi

ترجمه آزاد/پروا   

اشعار و ترجمه های من...
ما را در سایت اشعار و ترجمه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : پروا parvaroom بازدید : 17 تاريخ : شنبه 13 ساعت: :

برای این پست شعر " وهم سبز" از فروغ فرخزاد را گذاشته ام.فروغ فرخزدا با ساده نویسی شگفت انگیز؛ و زیان سلیس و عامیانه ای که دارد ؛ برای من مثل اسطوره ای در میان شاعران "نو پرداز" می باشد.و به نظرم می آید که هرگز کسی زندگی روز مره را  تا این اندازه ملموس و قابل دسترس نسروده است.و کسی تا این حد احساسات خودش  (احساسات انسانی) را  اینچنین زیبا و تاثر انگیز نگفته است.

 

 

شعر "وهم سبز" را با صدای من بشنوید

اشعار و ترجمه های من...
ما را در سایت اشعار و ترجمه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : پروا parvaroom بازدید : 12 تاريخ : شنبه 13 ساعت: :

یک پاره نان
در کوله بار کهنه ام ؛ گذاشته ام
یک جفت کفش بندی پاره
یک چوبدست
دیوان حافظ
عکس فروغ فرخزاد
یک آفتابه برای ضرورت
یک دفتر کاهی صد برگ
یک مداد تراشیده
و یک قطب نمای خراب


خورشید در افق غروب می کند
من راه می افتم...
خوب است
من نیز در میانه ی این راه
چون آفتابی غروب خواهم کرد




پروا/اردیبهشت93

 

این شعر را با صدای من بشنوید

اشعار و ترجمه های من...
ما را در سایت اشعار و ترجمه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : پروا parvaroom بازدید : 37 تاريخ : شنبه 13 ساعت: :

من  از  این گربه های  لاغر  بیمار   می ترسم
من  از  این  موشهای خفته در انبار می ترسم
من  از  این  سایه های  روشن و تاریک افراها
که افتاده ست چون بختک  بر این دیوار می ترسم
من  از  داروغه و قاضی و شیخ و مفتی و زاهد
من  از  این گزمگان روز و شب بیدار می ترسم
خرابم ؛ عاشقم ؛ دیوانه ام ؛ شوریده ام ؛ مستم
ولی  از  گفتنش  با یار  افسونکار   می ترسم
نه با پروانه ام عهدی و نه با سوسنم مهری است
من  از  جنبیدن  یک سبزه در گلزار  می ترسم
برو  ای  نازنین  در  کار  دل  آشوب   کمتر کن
که از این عشوه و این ناز و این اطوار می ترسم
فلک  هر ساعتم مکری   برون از آستین  کرده
خدا را  من از  این گردون  کج رفتار  می ترسم
سخن بسیار دارم لیک می دانی که همچون تو
از  آویزان  شدن  بر چوبه  این  دار  می ترسم
بیا   "پروا"   خط  گفتار  دیگرگون بکن  ؛  آری
کز این آتش که سوزد دفتر و طومار می ترسم



پروا/اردیبهشت93

 

این غزل را با صدای من بشنوید

اشعار و ترجمه های من...
ما را در سایت اشعار و ترجمه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : پروا parvaroom بازدید : 13 تاريخ : شنبه 13 ساعت: :

برای نوشتن خطی شعر
کتابها خواندم
سرودن مصراعی را
ساعتها به تفکر نشستم
و گفتن بیتی را
سالها پشت سر گذاشتم
و دوباره و دوباره  آن را از سر ؛ باز نوشتم


خدایان اما
کتاب زندگی ام  را
نه زمانی برای خواندن دادند
نه رخصتی برای اندیشیدن
نه فرصتی برای دوباره نوشتن


فارغ و بی تفاوت
بر مسند  ادیبان نشسته اند
و به رنگ سرخ
خطوط گیج کتابم را ؛

                    خط می کشند



پروا/اردیبهشت93

اشعار و ترجمه های من...
ما را در سایت اشعار و ترجمه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : پروا parvaroom بازدید : 12 تاريخ : شنبه 13 ساعت: :

شبها تنهایند
روزها تنهایند
و من تنهایم
چونان راه گم کرده ای در صحرا



فصلها تنهایند
سالها تنهایند
و من تنهایم
و تو می دانی...که چاره ای بجز گریستن نیست

 

اینجا
در مقابل من کسی ننشسته است
و زندگی ام تنهاست
آنچنان که مرگ ؛ اجباری نه...خواهشی است



باری
در شهری که تنها اهالی آن من باشم
با من بگو
راه رستگاری خود را از کدام رهگذر سوال کنم؟




jim foulk
ترجمه آزاد/پروا

اشعار و ترجمه های من...
ما را در سایت اشعار و ترجمه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : پروا parvaroom بازدید : 18 تاريخ : شنبه 13 ساعت: :